اصل لوشاتلیه
اصل لوشاتلیه (به فرانسوی: Principe de Le Châtelier، به انگلیسی: Le Chatelier's principle) اصلی است که هنری لوئی لوشاتلیه در سال ۱۸۸۴ آن را دربارهٔ تعادل شیمیایی در شیمی بیان کرد. بنابر این اصل، چنانچه سامانهای در حال تعادل باشد، در برابر هرگونه تغییری در جهت مخالف واکنش نشان میدهد تا اثر آن را از بین ببرد.
عدهای نیز این اصل را در علوم انسانی صادق میدانند. در سال ۱۹۴۷، پل ساموئلسون این مفهوم را دربارهٔ تعادل بازار در اقتصاد به کار برد. خودِ لوشاتلیه در همان زمان معتقد به وجود کاربرد این اصل در اقتصاد بود و مقالاتی دربارهٔ تاثیر این اصل بر روابط کارگر و کارفرما، و بهرهوری در صنعت نوشت.
به عنوان یک قانون فیزیکی
این اصل در واقع بیانی از قانون سوم نیوتون است.
اصل لوشاتلیه سامانههای با تغییرات غیرآنی را بررسی میکند؛ و مدت زمان پایدارشدن سامانه بستگی به شدت بازخورد منفی نسبت به شوک مکانیکی اولیه دارد. هنگامی که یک شوک بازخورد مثبتی را در سامانه ایجاد میکند، تعادل جدیدی که در سامانه برقرار خواهد شد ممکن است تفاوت زیادی با وضعیت تعادل اولیه داشته باشد، یا مدت زمان رسیدن به آن زیاد باشد. در برخی سامانههای پویا وضعیت پایانی را نمیتوان از روی شوک تعیین کرد. این اصل برای بررسی سامانههای بازخوردمنفی بسته به کار میرود اما به طور کلی در طبیعت برقرار است.
کاربرد در اقتصاد
از سال ۱۹۴۷ که پل ساموئلسون با الهام از پیشنهاد ای. بی. ویلسون برای نخستین بار اصل لوشاتلیه را در کتابش با نام مبانی تحلیلهای اقتصادیستفاده کرد، این مفهوم به طور گستردهای در زیرشاخههای کاربردی اقتصاد به کار گرفتهشدهاست. سامئلسون روش استاتیک مقایسهای را بر مبنای همین اصل بنیان کرد. این روش در اقتصاد مدرن ابزار قدرتمند و همهگیری است، اگرچه پتانسیل استفاده از مدلهای ترمودینامیکی در اقتصاد نسبتاً محدود است.
ساموئلسون در مبانی تحلیلهای اقتصادی با مقایسه حالتی که محدودیتهای معینی بر سامانهای تحمیل میشود و حالتی که هیچ محدودیتی بر سامانه نیست؛ این سوال را مطرح میکند که «چگونه تعادل یک سامانه برهممیخورد؟». او اهمیت پاسخ به این سوال را در ترمودینامیک، با اهمیت آن در اقتصاد مقایسه میکند. در یک تابع، زمانی که تمامی مجهولها مستقل از یکدیگر هستند، ماکسیمم زمانی میتواند تعیین شود که مشتق جزئی تابع نسبت به تمامی متغیرها صفر شود. در اقتصاد نیز هنگامی که محدودیتی بر سامانه اعمال میشود که یکی از متغیرها را با متغیر دیگری درگیر میکند، اگر متغیر نخست را ثابت در نظر بگیریم، وضعیت این تعادل تغییر میکند. او این مفاهیم را یک اصل دانست و آن را اصل لوشاتلیه-بران نامید.
بنابراین هنگامی که در یک سامانه اقتصادی در تعادل متغیرها مستقل از یکدیگرند، محدودیتهای روی سامانه در تقاضاهای کوتاهمدت، کشش کمتری نسبت به تقاضاهای بلندمدت دارند. به طور خلاصه «در یک تعادل اقتصادی، اگر تغییری در قیمت کالایی رخ دهد، تغییری که در نتیجه آن در تقاضای کالا پدیدار میشود بیشتر خواهد بود اگر فرد در معرض محدودیتهای سهمیهبندی قرار نگیرد تا این که در چنین محدودیتهایی باشد. اضافهشدن هر محدودیتی کشش را کمتر میکند.»
ساموئلسون در ژورنال امریکن ایکانامیک ریویو چاپ سال ۱۹۷۲ برای بیان اصل لوشاتلیه از مثالی بهره گرفت. او فرایند تولیدی را فرض کرد که مثلاً در آن دو ورودی زمین و کارگر وجود دارد. او قیمتهای اولیه را دستمزد و اجاره ؛ و مقدار اولیه را به ترتیب و گرفت. با در نظر گرفتن مثال در دوره زمانی کوتاه، و این که برخی از ورودیها نظیر کارگر و مواد خام میتوانند تغییر کنند و برخی مانند زمین نمیتوانند تغییر کنند؛ او را ثابت گرفت که در فرایند تولید محدودیت ایجاد میکرد و بقیه کمیتها قابل تغییر بودند. او با درنظر گرفتن اثر تغییر و ثابت کرد:
همچنین اگر با فرض همان تغییرات را ثابت بگیریم:
والریا موسینی،[پانویس ۵] استاد دانشگاه رم به این نکته اشاره دارد که این نتیجهگیریهای ساموئلسون اصولاً و به تنهایی با ملاحظات ریاضی قابل اثبات است و قرائت ساموئلسون از اصل لوشاتلیه را به چالش میکشد. موسینی مینویسد نظریه ساموئلسون تنها درباره سامانههای در تعادل پایدار با اصل لوشاتلیه در شیمی تطابق دارد. جوزف مککالی از دانشگاه هیوستون نیز رابطه ایندست نظریات سامئلسون با ترمودینامیک را مورد نقد قرار دادهاست.
جامعهشناسی
لیب تیمز، ویراستار دانشنامه هیومنترمودینامیکس معتقد است که این اصل، در سامانههای انسانی نیز صادق است و نظریه ساموئلسون را در همین جهت میداند. به طور مثال هنگامی که یک دانشآموز وارد یک کلاس مشغول به درس میشود، تعادل کلاس را برهم میزند. سامانه (کلاس) نیز در جهتی به برهم خوردن تعادل پاسخ میدهد که ضمن برطرف کردن اثر واردشده، به تعادل جدیدی برسد.
مرتضی پورمسیب
دبیرستان شهید نصیری
پیش دانشگاهی رشته تجربی