سیدمحمد زادجعفر
کلاس 01
دبیرستان شهید نصیری
دلتون می خواد روش زندگی رو بدونید ؟...
دلتون می خواد روش زندگی رو بدونید ؟
دوتكه سنگ هيچگاه با هم يكی نمی شوند !
پس هر چه سخت تر و قالبی تر باشيم،
فهم ديگران برايمان مشكل تر، و در نتيجه
امکان بزرگتر شدنمان نيز كاهش می یابد...
آب در عين نرمی و لطافت در مقايسه با سنگ،
به مراتب سر سخت تر، و در رسيدن به هدف خود
لجوجتر و مصمم تر است.
سنگ، پشت اولين مانع جدی می ايستد.
اما آب... راه خود را به سمت دريا می يابد.
در زندگی، معنای واقعی
سرسختی، استواری و مصمم بودن را،
در دل نرمی و گذشت بايد جستجو كرد.
گاهی لازم است كوتاه بيايی...
گاهی نمیتوان بخشید و گذشت...اما می توان چشمان را بست
و عبور کرد
گاهی مجبور می شوی نادیده بگیری...
گاهی نگاهت را به سمت ديگر بدوز که نبینی....
ولی با آگاهی و شناخت
وآنگاه بخشیدن را خواهی آموخت
۱- جنس زغال و الماس هر دو از كربن است. اين، به رفتار اتمهاي كربن بستگي دارد كه به زغال تبديل شوند يا الماس شوند. زماني كه مي توان الماس بود، چرا زغال باشيم؟
۲- فلوئور با ارادهترين عنصر است. او حتي آرگون تنبل را به انجام واكنش وادار مي كند. (اشاره به مولكول ArF4 و ArF6)
۳-فلوئور، در دوستي سنگ تمام مي گذارد. اگر با عنصري دست رفاقت بدهد، هيچ چيز نمي تواند او را از رفيقش جدا كند. او با همهي علاقهاي كه به حفظ الكترونهايش دارد، هنگامي كه كمبود بور را نسبت به الكترود مي بيند، او را در الكترونهاي خود سهيم ميكند (BF3).
۴-هر چه اتمها بزرگتر مي شوند (شعاع اتمي كه بيشتر مي شود)، از داراييهاي خود (يعني الكترونها) راحتتر مي گذرند. برخلاف انسانها كه هر چه مسنتر مي شوند به آن چه دارند، وابستگي بيشتر پيدا مي كنند و بخشش كمتري از خود نشان مي دهند.
۵- آب با همهي لطافت و نرمي كه دارد، از سرسختترين مواد به شمار مي رود. اگر دستش به بلور نمك برسد، شبكهي سخت آن را چنان درهم مي شكند كه با وجود همهي آن نيروي جاذبهي قوي كه ميان يونها وجود دارد، هر يك به سويي مي گريزند و به محاصره مولكولهاي آب درمي آيند؛ كاري كه از هيچ پتك يا چكشي برنمي آيد.
۶- هميشه نبايد براي رسيدن به كمال، چيزي را به دست آورد. گاه گذشتن از چيزهايي كه داريم، راه كمال را پيش روي ما مي گشايد. درست مانند سديم كه تا از آخرين الكترون لايهي ظرفيتش نگذرد به آرايش الكتروني كامل دست نمي يابد.
۷- هر چه اندازهي مولكول در هيدروكربنها بيشتر مي شود بهتر و قويتر يكديگر را جذب مي كنند و به هم نزديكتر مي شوند. اما چرا برخي از انسانها هر چه بزرگتر مي شوند، بيشتر از هم فاصله مي گيرند؟
۸- چه صبري دارد اين آب! دير جوش مي آورد و زير فشار ديرتر از كوره در مي رود.
۹- اكسيژن رفيق نابابي است. همنشيني با او سرانجامي جز خاكستر و دود شدن در هوا ندارد.
۱۰- بيچاره منيزيم وقتي به اكسيژن مي رسد، چشمانش چه برقي مي زند! بي آنكه بداند اكسيژن چه خوابي برايش ديده است، با شوق به استقبال دشمن جانش مي رود.
۱۱- هنگامي كه مواد وارد جمع مي شوند (مخلوط تشكيل مي دهند)، اصالت خود را حفظ مي كنند. برخلاف برخي از آدمها كه با ورود به هر محيط تازه، به رنگ جمع درمي آيند.
۱۲- گرماي تشكيل تركيبها منفي است. يعني عنصرها «با هم بودن» را بيشتر دوست دارند. پس چرا برخي از ما بر طبل جدايي مي كوبيم؟
۱۳- عشق را بايد از سديم آموخت كه وقتي به آب مي رسد از شوق رسيدن به دوست، ذوب مي شود و همهي هستي را فداي يار مي كند، چنان كه ديگر اثري از او بر جاي نمي ماند. تنها يك قطره فنول فتاليين كافي است تا خوني را كه نثار كرده است، نشان دهد.
۱۴- زباله را ببينيد، حتي زباله هم بكار مي آيد. براي همين نام «طلاي كثيف» به آن دادهاند. چه قدر بد است كه از ما كاري برنيايد.
۱۵ اگر به واكنشي كه در حال تعادل است، تغييري تحميل شود، واكنش با اين تغيير مبارزه مي كند تا اثر آن را تا جاي ممكن تعديل كند. افسوس كه برخي از ما خيلي زود تسليم محيط اطراف خود مي شويم.